شعر عاشقانه

*برای گلدون دستهات     

                       یه سبد رازقی دارم*

*بهترین قلب رو تو دنیا    

                          برای عاشقی دارم*

هر سطر آن را سه مرتبه خواندم. روی برگ تا نخورده قشنگ چسباندم

نامه ی تو چقدر خوشبو بود٬بوی گلهای رازقی میداد

حرفهایت هنوز هم طعم٬عطر پاییز عاشقی میداد

گفته بودی عجیب دلتنگی٬دل من هم برای تو تنگ است

پیش من غروب هم تلخ است٬پیش من طلوع جه بی رنگ است

خوشم آمد چقدر دانایی٬حالی از حال من نپرسیدی

ولی از پشت قاب دل تنگی٬زردی ام را چه زود فهمیدی

یاس زرد دو خانه آن ورتر داشت دیشب تورا دعا میکرد

تشنه بود و نبودی و او داشت... التماس پرنده ها میکرد

گفته بودی ز غیبت باران٬باز هم درد مشترک داریم

تا نخواهی شقایق تشنه گل سرخ پر از ترک داریم

دوریت کار دست من داده٬فاصله که میان ما کم نیست

هیچکس روزگار و اقبالش مثل ما بی نشان و مبهم نیست....

فکرت اینجا میان گلدان است میان چشم آرزوهایت

تو خودت را بجای من بگذار٬تو دلت سوخت من چه تنهایم..!!!!!

سالها میشود که با عکست٬توی این شهر زندگی کردم

با یکی دو تماس کوتاهت٬ماهها رفع تشنگی کردم

ولی آخر چقدر ....

نامه ای٬حرف روشنی٬چیزی؟؟؟؟

گل خشکی میان این کاغذ که به آن وعده ای بیاویزی

بنویس از خودت٬ از این نامه.....

دو٬ سه خط ٬ مختصر٬ فقط بفرست

فقط این بار خواهشی دارم...............

عکس تازه ای برای من بفرست.!!

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: