شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تورا با لحجۀ گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تورا از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای من دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ وغمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا،شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا،تا کی،برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت یک قلب در یایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و بعد از رفتنت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد هنوز
آشفتۀ چشمان زیبای توام
برگرد!
گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی که ستاره شو، دلی روشن کن
منهم چوگل ستاره ها تابیدم
گفتی که برای لحظه ای دریا شو
دریا شدم وتورا به ساحل دیدم
گفتی که بیا لحظه ای مجنون باش
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجۀ بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشـق را فهمیدم
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
چهره هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسائیکه واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
در شعر من همیشه تو معنای بودنی
قلب غزل برای تو دلتنگ میشود
نظرات شما عزیزان: