جلسه سوم خواستگاری

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

تشخیص این کپی بودن بسیار سخت است!!!

گوشی موبایل طرح  آیفون6plus  با سیستم عامل اندروید و مجهز به تکنولوژی 3G , 4G

با صفحه نمایش 5.5 اینچی همانند نمونه اصلی

http://hamkaran.net/upload/uc_2485.jpg

تنها گوشی طرح آیفون دارای سنسور اثر انگشت همانند نمونه اصلی

با صفحــــه لمسـی و تـــاچ بســـیار قـــوی حرارتی و کیفیت بدنه عالی

دارای دو دوربین جلــو و عــقـــب با کیفیت8 مگاپیکسل واقعی و قابلیت فوکوس اتوماتیک

بــــــا تنــهــــا یــــک پنجــــــم هزینـــــــه صـــاحــــب آیفــــون  6PLUS شویــــــد

در پشـت گــوشـــی عــلامت اپـــل و کالیفرنیــــا درج شــده است

دارای شارژر , هدفون, و کابل یوس ابی و بسته بندی شیک به همراه کاتالوگ

قابلیت نصب کلیه بازی ها و نرم افزار های اندروید و اجرای فیلم ها با کیفیت HD و فول HD

کلیه این گوشی ها قبل از ارسال به طور کامل تست شده و سپس ارسال میگردد همچنین 1 ماه گارانتی تست و تعویض برای این گوشی توسط فروشگاه تضمین میگردد.

قیمت : 4,970,000 ریال

توضیحات بیشتر ...



جلسه سوم خواستگاری

خدایا اگه قسمتم این عشقه تمامی خوبی هایش را برام آشکار کن.

 

خدایا اگه این بخت به صلاحم هست من را به این وصال برسان.

 

خدایا یه جواب قشنگ یه جوابی که به باعث خوشبختیم میشه بر لبانم بزار تا از

 

این سردرگمی و استرس دور شم.

 

خدایا بهترین چیز را از تو میخواهم..

 

 

به ساعت 7 تزدیک میشدیم لحظه به لحظه به نگرانی من بیشتر میشد تا اینکه
 
آیفون خونمون نشون داد مهمونا اومدن فقط خواهر داماد به همراه داماد اومده
 
بودن قرار بر این بود ساعت 8 پدر و مادر وخواهر دیگه شادوماد تشریف بیارن.بعد از
 
سلام و احوال پرسی و پذیرایی یه فنجون چای خواهر شادوماد گفت شما دو تا
 
برین زود صحبتاتون کنید بعد پدرا میان.من و داماد به هم نگاه کردبم که خواهر
 
دامادگفت پاشین دیگه همه زدیم زیر خنده.

 

من و داماد رفتیم پی گفتگو هر سوالی تو ذهنم بود از داماد پرسیدم اینقدر زمان

 

بدو بدو میکرد ولی آرامش داماد آرامم میکرد ساعت 8 شد متوجه شدم پدر و

 

مادر وخواهر داماد وارد خونه شدند بعد از 1 دقیقه پدر خودم هم به جمع اضافه

 

شدن.من از استرس سکوت کرده بودم داماد رو کرد به من گفت من تا زمانی

 

شما سوال داشته باشین اینجا حضور دارم تا هیچ ابهامی براتون نباشه.حدود 45

 

 دقیقه بعد ما هم به جمع بزرگترها پیوستیم.اولین برخورد آشنایی من با پدر داماد

 

 بود پدری آرام صبور و دوست داشتنی عکس هر کلامی که شنیده بودم..

 

جو خوبی به پا بود مخصوصا پدرا که مچ شده بودن این برای من یه امتیاز بزرگ

 

محسوب میشد.طبق معمول من و داماد سکوت کرده بودیم و از صحبتا استفاده

 

میکردیم تا اینکه زمان رفتن فرا رسید و قرار شد جلسه آینده خونه داماد جمع

 

شویم.شب موقع خواب پازل خواستگاری هی میچیدم تا چیزی پیدا کنم ولی

 

همه چیز خوب بود تصمیم گرفتم دیگه به خوب فکر کنم با همین افکار خوابیدم..

 


منبع : http://sokhanedel.rozblog.com]]>

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 27 تير 1394برچسب:, ] [ 17:36 ] [ رحیمی ]
[ ]