چقدر سخته وقتی پشتتو میکنی به همه ، یعنی که خوابی ..دستتو محکم میگیری روی دهنت تا صدای نفس گریتو کسی نشنوه . .. .
وقتی مادرت اشکو توی چشمات می بینه ؟ گریه کردی ؟ نه چشمم میخاره .
چقدر سخته دختر باشی و بفهمی هیچ پسری دوستت نداره ...
و بعد از عمری یکی پیدا میشه تو زندگیت
حس می کنی چقدر دوستت داره ، عاشقته اون اولین نفریه که تورو واسه خودت میخواد نه هوسش...
اولین نفریه که میخواد برات هدیه بخره ...قند تو دلت اب میشه ولی باز با این وجود دلت برای پولش می سوزه و هدیه شو رد می کنی...
اولین نفری که تو زندگیت بهت می گه تو زیبایی ...قشنگم.
اولین نفری که میخواد زخمات و خوب کنه و دوستت داره....
به امیدش روزهایی رو گذروندی و دوسش داشتی بدون اینکه بهش بگی....

و خیلی سخت تر ازاون ، اینه که بفهمی همش یک اشتباه بوده ، یک سو تفاهم .
تو رو با یکی دیگه اشتباه گرفته بوده....
من دلم از تو نگرفته ...دلم از خودم شکسته ... این که هیچ کس حتی یک نفر منو دوست نداره .....
گفتم هیچ کی عاشقم نمیشه ، وقتی تو پیدات شد ، تعجب کردم .
گفتم زیبا نیستم ...هیچ کس نگفته تو زیبایی .وقتی تو گفتی تعجب کردم..با این حال انقدر ساده بودم بهت گفتم که اشتباه می کنی حتما منو اشتباه گرفتی..
حالا که اینجا رسید و منم دلم شکست ، و خودمو از قبل بیشتر شناختم ، دیگه اصلا خودم رو دوست ندارم و نمیخوامم زندگی کنم ....
تار می کنه چشمم رو ، اشکهایی که میاد پایین و جلوی تایپ منو می گیره ...
آه ، که چقدر خستم از دست خودم...از این چیزی که هستم ..یک آدم تنها..یک قلب خط خطی .....یک دختر زخمی .. خدایا چرا کسی دوستم نداره .خودم میدونم چرا .آخ
گلوم خیلی درد می کنه ...با چه بغضی دارم گریه می کنم .دلم برای خودم میسوزه ..دلم برای خودم تنگ شده ...
سهم من همون عروسکم ....همون متکای خیس شبهام...همون در کمدم .... همین وبلاگ تنهاییمه ...
من و چه به عشق ..به من خوشی نیومده ....
خودم روکه توی آینه نگاه می کنم ، هم به تو ، هم به همه ی پسرای دیگه حق میدم ...اما خداییش من از سپیده قشنگترم.

بیخیال.
خیلی ناراحتم ...من هیچ کس و ندارم . شمارشو بگیرم ..یا دستامو بگیره .. .سر رو شونش بذارم .. ..........
و باز اشاره ای دارم به یک شعرم : انگار ناف من با غم ...با پارچه ای خونین ....در صبحگهی سردی ...و با یک اشک مادرزاد ...مرا در بهمنی زائید.
سو تفاهمی بود.....این آشنایی ما
این دوستی غروب شد ...بگذر تو هم از این جا
بغض قفس شکسته...از سینه می تراود
انگار که روح من را ...با غم می خراشد
من ماندم و دوباره ...این راه و پای زخمی
مقصد دو راهه ای بود ، یک اشتباه حتمی
بازم غرور من بود، که زیر پا شکسته
انگار خدا برایم ، هیچ خواستنی نخواسته
غرورم له شد ... از خودم بیزارم......فکر نمیکردم....پیش چشمت خوارم.
من غرورم له شد.....از خودم بیزارم....
خیلی خستم دیگه حوصله هیچی ندارم...چه ارزوهایی که برات داشتم.................... ...................................................................
اما دیگه نه میخوام ، نه میخوامت ....
میخوام منتظر اونی باشم که خودش میاد سراغم ، عاشقونه میخواتم ،
بدون هیچ سوتفاهمی .

نظرات شما عزیزان: